همه شهر به دور سر من می چرخد، چه کشیدند از این در به دری فرفره ها

۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

نامه محرمانه رئیس پلیس قاهره به جانشین فرماندهی نیروی انتظامی تهران بزرگ

من: ریاسه الشرطه القاهره
الی: معاون القوای الانتظامی الایرانی- رادان احمدرضا
 
نحن نحتاج بالمقادیر الکثیر الباتوم، شیشه نوشابه الخالی، الافسران المتجاوز، الویروس المننژیت فورا
و واحد البازداشتگاه الکهریزک فی الصورت الامکان

شکرا مع السلامه
...ریاست الشرطه القاهره
قل سلامنا الی سید علی رفیقنا

۱۳۸۹ دی ۲۱, سه‌شنبه

روش هـای لــذت بـردن از زنـدگــی! ...

اگر در زندگی از هیچ چیز لذت نمیبرید، راهنمایی های زیر میتواند بشما کمک فراوانی نماید.
مقدار بسیار زیاد مشروب میل کنید و در کنار آن مقدار زیادی سیگار ، قلیان و از این قبیل مصرف کنید. آنقدر به این کار ادامه دهید تا بیهوش شوید. بعد از چند ساعت بیدار خواهید شد در حالی که دچار سردرد شدید و حالت تهوع شده اید.سعی کنید به کمک چیزی مانند نوشیدن قهوه تلخ استفراغ کنید شاید مجبور شوید این کار را تکرار کنید تا سر درد و حالت تهوع شما قطع گردد بعد از مدتی احساس آرامش بسیار مطبوعی به شما دست خواهد داد که با خواب عمیق و شیرین همراه است. می توانید در این حالت از زندگی خود لذت ببرید.
یک شب سرد زمستانی از خانه خارج شوید آنقدر صبر کنید تا خواب به سراغتان بیاید، به خانه برنگردید،به سمت پارکی بروید و سعی کنید بر روی نیمکتی بخوابید. از دستان خود بالشتی بسازید و از سرما بلرزید.وقتی احساس کردید ادامه این کار شما را به کشتن خواهد داد به منزل برگردید و در تختخواب خود بیارامید و از زندگی لذت ببرید.
در ساعات پر ترافیک سوار اتومبیل خود شده و از خانه خارج شوید. به یکی از معابر پر ترافیک شهر بروید و خود را چند ساعت در ترافیک مشغول کنید بطوریکه دچار خستگی مفرط ، سردرد ،کمر درد, پا درد... گردید در این حالت تصمیم بگیرید که به خانه بازگردید،در راه باز هم دچار ترافیک می شوید و هر لحظه آرزو می کنید که سریعتر به منزل برسید.وقتی به خانه برگشتید می توانید در حالتی ریلکس نشسته و با هر چیزی مانند نوشیدن چای, تماشای تلوزیون یا گوش دادن به یک موسیقی ملایم، از زندگی خود لذت ببرید.
مقدار زیادی مایعات بنوشید بطوری که بعد از چند ساعت مثانه شما به حد انفجار برسد.بعد سعی کنید در حدود یک ساعت خود را در چنین وضعی قرار دهید.وقتی طاقت شما تمام شد به دستشویی بروید و مفصل بشاشید، در چنین حالتی می توانید برای چند لحظه از زندگی خود لذت فراوانی ببرید.

۱۳۸۹ دی ۸, چهارشنبه

حکایت كنيزك و شيخ و جوان نوخط

حکایتی از اسرار اللطيفه و الكسيله
حكايت است درشهر شيخي مي‌زيست ظاهر الصلاح و وي را كنيزكان زيبا روي بسيار بود؛ هريك به غايت جمال و نهايت كمال. در شهر مصطلح بود كه شيخ بعلت كهولت سن و وفور رياضت دچار جمودت مزاج گشته و ياراي همخوابگي با كنيزكانش را ندارد و اين مهم بر عهده قلندران و رندان شهر افتاده تا كام دل در خفا برآرند.

روزي مه‌چهره ترين كنيز شيخ- كوزه ماست بر كتف- از كويي گذر ميكرد نوخطي (1) بديد برومند و رشيد. پيش آمده، صدا نازك نمود و باب مراوده گشود كه : اي جوانك! مولاي من در سفر است و پيش از عزيمت فرموده بود تا اين كوزه به خانه برم. تصديق فرمايي كه مرا حمل كوزه سنگين باشد و انصاف آن است كه مرا در رساندن آن به منزل ياري كني كه دست گيري از ضعيفان از اوصاف رادمردان نامند. جوان را اين سخن خوش آمد و با خويش انديشيد براستي آنچه از دوستان در اين باب نقل شده حقيقت است. به يقين مادگي اين كنيز محروم غليان نموده و در غياب شيخ خيال كام روايي در سر مي‌پرورد. باشد تا حميتي صرف كرده و چون ديگران با وي عيشي تمام نمايم. لادرنگ كوزه بر دوش نهاد و از خلف كنيز روان شد. در راه، كنيز عشوه‌ها نموده، خون مردانگي جوان به غلظت آورد و او را به وصل خود وعده داد. باري، جوان با تدبير تمام به منزل شيخ درون گشت، كوزه بر ايوان نهاد و تمناي كام كرد. كنيز گفت: من نيز در آتش اين سودايم اما فرصت چنين عيشي هماره مهيا نباشد و از آنجا كه تو تازه جوان و كم تجربتي ترسم شهوت بسرعت از تو دفع گردد. لذا شرط عقل آن باشد كه به ياري شراب و ترياق (2) بر مدت و لذت جماع بيافزاييم تا خوشي زود زايل نگردد. آنگاه شراب و ترياق پيش آورد و جوان به كفايت بنوشيد و بكشيد. در اين طريق كنيز زلف افشان و خندان وي را ممارست و معاونت مي نمود تا جوان را نيم‌هوشي پديد آمد و مستي و سستي بر وي مستولي گشته، بر زمين افتاد. كنيز كه اين حالت بديد گفت: آيا توان برون كردن جامه از تن داري تا به فريضه مشغول شويم؟ جوان پاسخ داد: والله كه مرا هوش و گوش چندان نمانده و تو خود اين عمل فرما! كنيز كه اين جواب استماع كرد بانگ برآورد: اي شيخ! وارد شو!
به ناگاه شيخ از پس پرده برون آمد، بي كلام كم و بيش جامه از تن خود و جوان دريد و به مهارت تمام آلت چربين خود بر دُبُر(3)
جوان دخول كرده، كار وي بساخت. جوانِ ضعيف طالع (4) نيز قواي ايستادگي نداشت و به قضاي جفاي خويش تن داد. چون شيخ از كار فارغ شد و زمان سپري، قوت به دماغ جوان رجعت نمود. پس زبان به گلايه گشود كه : اي شيخ! مرا جامه و ماتحت دريدي و با نيرنگ خويش ننگ نهادي. اين چه حكايت باشد كه بر من روا داشتي؟
شيخ گفت: اي جوانك! بدان كه مرا از جواني صفتي است پوشيده بر اغيار كه كنون بر تو فاش شده. من به دختركان و نسوان علقه‌اي نداشته، اَمَرد باز
(5) و غلام‌باره‌ام و روزگار به طمع وصال پسران نوباب و خوش خطي چون تو مي‌گذرانم. عمري است كه به كنيزان خود كافور خورانده، قواي شهوت آنان ستانده و ايشان را دامي مي نهم براي سست طبعان و خام طمعان. از براي اينكار آنان را خلعت و زر مي‌دهم. حال گوش دار كه اگر اين واقعه به جماعت عيان كني من نوخطان ديگر از كف خواهم نهاد و تو آبروي خويش! پس في الفور از حجره‌ام بيرون شو به يارانت قصه ساز كه امروز با كنيز شيخ نزديكي ساختم به كيف كامل.
فرج نديده، باسن خويش به باد دادم ................ واي كه شرف به شيخ شياد دادم
جوانك اين سروده بداهه گفت، لباس به تن گرفت و ناخن به دهن و بيرون شد.

هان! اي پسر! اين سخن در گوش آويز كه شيخكان، چَسنگ
(6) بر پيشاني دارند و خدنگ در آستين. در آنچه از جانب ايشان به وعده و سودا عرضه گردد تامل نما و در معاشرت با اين جماعت هوش دار والا ناگاه آلت ايشان در ماتحت خويش يابي و توان فغان در خود نيابي. 

(1) نوجوان، جوان
(2) ترياك
(3) مقعد
(4) بد بخت
(5)  مرد همجنس گرا
(6) جاي مهر بر پيشان

۱۳۸۹ دی ۷, سه‌شنبه

نصیحت دیرهنگام

یه روز یه باباهه داشت بچه شو نصیحت میکرد میگفت:
دروغ نگو،
دست تو دماغت نکن،
جوراباتو بشور،
با ادب باش ،
 یکی داشت رد میشد شنید گفت: اینارو وقتی بچه بود باید بهش میگفتی نه الان که رییس جمهور شده.



۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

سوره جنتی نازل شد

این هم از سوره جنتی
الف جیم (۱) و تو چه دانی که جنتی کیست؟ (۲) که از گونه پستانداران بود و از تیره آدم خواران (۳) همانا او از نسل انسانهای راست قامت بود و پنجاه میلیون سال پیش می زیست که خدا دانای دانایان است (۴) و اکنون رسیده به نسل انسانهای خمیده قامت (۵) باشد که متذکر گردید (۶) ای بندگانم اگر سوالی داشتید و من جواب ندانستم (۷) از جنتی بپرسید بدرستی که او سر سلسله دایناسوران است و خدا آگاه است (۸) همانا که او مدتها پیش از ما می زیست (۹)همانا ما به موسی عصای سحرآمیز دادیم (۱۰) و به نوح عمر طولانی(۱۱) و به عزرائیل میراندن آدمها (۱۲) و به جیرجیرک صوت جمیل (۱۳) و به زورو عبای مشکی (۱۴) و به بروسلی خشم اژدها (۱۵) و تمامی آینها را در یک پکیج استثنایی به جنتی دادیم (۱۶) باشد که درست از سر ما بردارد (۱۷) همانا ما وی را امام جمعه موقت کردیم (۱۸) لیکن فک ما باز مانده که این موقت کی تمام می شود و از در کف ماندگان این موجود است (۱۹)


۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه

اندر فواید هدرمند سازی یارانه ها

بابا چرا آخه اینقدر منفی بافی میکنید راجع به این طرح عظیم ملی (ببخشید دولتی) این همه این ا.ن بیچاره گلوی خودشو پاره کرد که بابا این طرح خوبه، مردم باهاش کلی  پولدار میشند، تا 10 سال 50 میلیون پول میاد تو حسابتون، چرا هیچکس تحویلش نمیگیره خوب؟ گناه داره بابا 
من امروز خودم یکی از فوایدش رو به چشم خودم دیدم بعد کلی به خودم فحش دادم که فرفره خاک بر سرت دیدی ا.ن راست میگفت تو هی بهش چیز میگفتی. اینم یه نمونش:

پمپ گاز اتوبان حکیم که معرف حضور برو بچ هست ان شاء اله، حتما هم یادتونه صفش تا کجاها که نمی رفت و اگه میخواستی گاز بزنی 2 ساعت کم کم تو صف ول معطل بودی. به لطف این طرح هدرمند سازی از این صف عریض و طویل، 2 روزی میشه که خبری نیست و هر کس میخواد گاز بزنه دیگه آخرش نیم ساعته (طبق مشاهدات چشمیه خودم)، یک ساعت و نیم باقی هم بره مسافر کشی کنه پولشو بذاره تو جیبش، حالا باز بگید ا.ن بده.



راستی قیمت گاز CNG چند برابر شده بود؟

۱۳۸۹ آذر ۳۰, سه‌شنبه

امان از دست این سربازان گمنام ارتش سایبری

خوب به سلامتی فرفره ما هم به جمع فیلتری ها پیوست، اِاِاِاِاِاِاِ بابا ایول حداقل میذاشتید 2-3 ماه بگذره بعد مارو فیلتر میکردید
یعنی همچین چارچنگولی افتادید رو اینترنت که یه پکت هم از دستتون در نمیره
نه، خوشم اومد. حداقلش اینه که حسابی حواستون به کاربرای بالاترین هست. اما برادران ارزشی بسیجی سرباز گمنام ولایی یا چه میدونم هر چی که خودتون دوست دارید.  ابن بود جمهوری اسلامی که قرار بود کمونیست ها هم توش حق اظهار نظر داشته باشند؟ 
شماها که تحمل یه وبلاگ 2 روزه رو هم ندارید که تا حالا تو پستاش فقط یه پست سیاسی داشته و اون پست هم فقط 100 تا بیننده داشته (حالا خونهایی رو که ریختید بماند) بیخود میکنید میرید ینگه دنیا میگید تو ایران آزادی مطلقه.
خلاص.


راستی یلدا بر همه ایرانیان مبارک